مَــטּ فـَقَـطـ یـــہ 'پســَرَҐ
آرام بیصدا یواش ساکت مینویسم
نه اینکه چیزی برای گفتن نداشتم ، شاید خیلی چیزها رو واسه نگفتن داشتم
انگار فقط افسوس ماند برای من و تمام آرزوهای خوبم برای تو
که به تو سپرده بودمش با هزار و یک امیدو امروز ساده شکست
دلم می خواد بلند بلند بخندم به دنیا ، به خودم اما نه به تو
میگن آروم باش
هستم معنا . آنقدر که حتی تو هم نمی تونی نا آرامی درونم رو بفهمی
حس میکنم زیر واژه ی اسمت دارم رسوب میکنم
بــاید دلم را بکنم از دلَت ، و برای کندنش اجازه ندارم به حریم خصوصی دل تو پا بگذارم
پس این كار را به تو محول می كنم
اگر کنده شد ، برایت آسمانی پر از ستاره های چشمك زن ، و هـــرشب ماهی كامل ، كنار می گذارمو تمام عشق شیرینی که در دلم برایت ساخته ام در ماه تلنبار می كنم
و درست رو به روی پنجره ی اتاقت می گذارمش
فقط بدان اگر هرشب با دیدن ماه ، صدای چکه های اشک هایت تمامی نداشت
دل من لا به لای آن چه كه در ماه تلنبار كرده بودم گم شده و بر نخواهد گشت
تو می دانی و دلَت
و وقتی هر شب یک ماه کامل داری حواست رو بیشتر جمع کن
چون یک پای معامله میلنگد
яima |